چرا ما مردم ايران نمي خواهيم يه کم فکر کنيم و ارزشهاي واقعي رو از ارزشهاي کاذب تشخيص بديم؟ اين همه گرفتاري و بدبختي صبح تا شب مي کشيم بابت همين فکر نکردن اندر احوال خودمون و ريشه مشکلاتمون، بازم نمي خواهيم فکر کنيم و دليل گرفتاري هامون رو پيدا کنيم. اين روحيه قرباني شدن و مظلوم نمايي و آه و ناله کردن دست از سر ماها بر نمي داره. خودمون نمي خواهيم يه ذره فکر کنيم، چون نتيجه فکر کردن رسيدن به اين جاست که بايد عوض بشيم، عوض شدن هم سخته. ظاهرا خيلي سخت تر از قرباني شدنه، اينه که ترجيح مي ديم اين نقش تاريخي قرباني رو بازي کنيم ولي تغيير نکنيم. کلي مجيز بزرگان و ادبا و متفکرانمون رو مي گيم، ولي عميقا اعتقاد نداريم به اين گفته بزرگانمون که گفته ان «بزرگي به عقله نه به سال» و البته نه به موي سفيد! مو سفيدي که خودش احترام خودشو نگه نمي داره چرا بنده بايد نگرانش باشم؟ همه جور سواستفاده اي از وجودمون بکنه، همه جور مزخرف راجع بهمون بگه، هر رفتار ناشايستي باهامون بکنه، بعد هم ساکت بشينيم و بگيم اي بابا موش سفيده؟ آخه اين چه ارزش و فضيلتيه؟ کلي از گرفتاري هاي تاريخي ما ملت ايران از همينه که حاشيه امنيت الکي براي يه مشت آدم بي ارزش عوضي و سواستفاده چي درست مي کنيم آنچنان که ديگه خودمون هم باورمون مي شه و مي ترسيم به طرف به جاي بفرما بگيم بشين، بتمرگ که ديگه هيچي! بابت هيچ و پوچ. ضدارزش هايي که جاي ارزشهاي واقعي رو گرفته ان و نسل اندر نسل بهمون منتقل شده و پوستمون رو هم داره مي کنه، ولي جرئت نداريم حتي راجع بهش فکر کنيم، چه برسه به اينکه بخوايم تغييرش بديم. لااقل غر زدن رو تعطيل کنيم و بپذيريم که اين وضع به ما تحميل نشده، خودخواسته است.يکيش همين که سواد جاي شعور و شرف رو برامون گرفته. هرکي با سواد بود يا بدتر از اون فقط يه مدرک داشت ديگه نمي شه بهش گفت بالا چشمت ابروست، چه برسه به اينکه بخواي شعورش رو زير سوال ببري! تو رو خدا بياين حساب سواد رو از شعور جدا کنيم و حساب موي سفيد رو از بزرگي، و هرچيزي رو سرجاي خودش بگذاريم.
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها