رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۲۱

به دیوانگی بخندیم یا به ادبمندی لبخندی زنیم.

‍ فحش چیست ؟ فحش آن تکواژگزاره‌ای است (Holophrasis) که همهٔ جان آدمی را یکجا بی‌هیچ برش ساختاری زیرنهاد به بیرون پرتاب می‌کند، یا بهتر بگوییم بر سر دیگری می‌کوبد. فحش، این «ناسزای» گهگاه بسیار سزا، 'هیچ' ِ دیگری را در پردهٔ توانفرمایی نره‌اینش می‌آشکارد.  فحاش، همچون سوداپریش (ملانکولیک) نگاه بر راستینه‌ای دوخته است که جهان وانمودها پشت پردهٔ 'واقعیت' و 'ادبمندی' پنهان می‌کنند.  فحاش، همچون دیدزن نگاه‌کام (voyeur)، در پی بیرون کشیدن و آشکاردن خویشین‌ترین بخش دیگری است،  تا بلکه دلهره‌اش را برانگیزد،  آنهم در کِردی (Act) که نشان از در-ماندگی سخن دارد. بدینگونه می‌بینیم که پیوندی است میان 'دیوانگی' و فحاشی.  با ماست که در روزگار وانمودگری، به دیوانگی بخندیم یا به ادبمندی لبخندی زنیم.

مناجات نامه، اما يه کم امروزی‌تر

خدایا، خیلی دلم می‌خواد بدونم چی فکر می‌کنی در مورد اون گروه آدم‌هایی که روزی چندین بار جلوت دولا و راست می‌شن و می‌گن: - «الحمد لله رب العالمين‏» (ثنا مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده همه موجودات است) - «و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم‏»، (پروردگار هر چيزى است كه در آسمان‌ها و زمين‌ها و مابين  آن‌هاست و پروردگار عرش بزرگ است) - «سبحان ربى الاعلى و بحمده‏» (پروردگار من كه از همه كس بالاتر مى‏باشد از هر عيب و نقصى پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم) ولی بعدش بدون هیچ تامل و فکری درباره کلماتی که به زبون آورده‌ان، فرمان به تخریب همین موجوداتی می‌دن که تو رو خالق‌شون می‌دونن و به خاطر خلق‌شون تو رو قادر متعال می‌دونن و به زبون ستایشت می‌کنن و لابد بابت این کلماتی که برات ردیف می‌کنن منتظر سند منگوله‌دار برج‌های سر به فلک کشیده در بهشتت هم هستن؛ واقعا چی راجع‌به‌شون فکر می‌کنی؟ من نمی دونم تو چه حسی به این گروه از مخلوقاتت داری، ولی اگه من جای تو بودم تبدیلشون می‌کردم به یه درخت و بعد آتیششون می‌زدم و به جاشون یه لوله گاز رد می‌کردم، یا توی پائین دست یه سد می‌زدم که ذره ذر

بن بست

هرگز نباید خودتو برای کسی توضیح بدی. اگه علاقمند بود خودش نگاهت می‌کرد و می‌شناختت و درکت می‌کرد اگه تا الان تو رو نشناخته برای اینه که واسش اهمیت نداشتی. با توضیح دادن فقط وقت و اعصابتو حروم می‌کنی و دچار این توهم می‌شی که طرفت تو رو شناخته  از این ببعد درکت می‌کنه و کلام مشترک پیدا می‌کنین؛ بعدش که می‌بینی همون آش و همون کاسه است بیشتر می‌خوره توی ذوقت.  از همه بدتر هم اینه که این اشتباه رو درباره اطرافیانت بکنی. دق مرگت می‌کنن. نیاز به شناخته شدن و درک شدن رو باید در خودت بکشی. نیاز به اینکه واقعیت خودتو ببینن و دوست داشته باشن نه موجود طرف قراردادهای شناسنامه ای رو. اگه حرف هاتو روی دیوار بنویسی شاید یه روزی کسی بیاد و بخونه که بفهمه... حتی اگه خیلی دیر باشه. تنها جایی که حرف زدن درباره خودت درسته توی مطب روان شناسه.

روزمرگی

همه آدمها از روزمرگی خسته ان. حداقل اینجوری اظهار می کنن. فکر می کنن زندگی باید تنوع داشته باشه. به نظر همه تظاهر کار بدیه و جالب نیست. همینطور دروغ گفتن؛ به دیگری و به خود. ولی در عمل خیلی ها از اینکه تو خودت باشی خوششون نمیاد. وقتی خودت هستی و تن به کلیشه ها و تابوها نمی دی و سعی نمی کنی مثل دیگران فکر کنی، بپوشی، بخوری و رفتار کنی مستقیم یا غیرمستقیم محکومت می کنن. دلشون می خواد تو هم مثل همه چیز خاکستری باشی و خنثی. حتی یکی از اون بازی های روانی مندرس رو به کار می گیرن برای تحت فشار قرار دادن تو که خودت نباشی و بهت می گن تو می خوای با این کارات جلب توجه کنی! تو دوست داری بگی با بقیه فرق داری. تو ... این رفتارها روی من که تاثیری نداره چون تکلیفم با خودم روشنه. آدمها دو گروهن. اونهایی که می فهمن و اونهایی که نمی فهمن. اونهایی که می فهمن که خوب می فهمن، اونهایی که نمی فهمن هم مشکل خودشونه و من نگران نیستم چی فکر کنن و بگن. برای من اهمیت و وزنی ندارن. ولی این تناقض رو درک نمی کنم که هی از روزمرگی می نالن و بعد با تمام وجود کلیشه ها رو حفظ می کنن. واقعا عقلشون کم نیست؟ چرا از اینکه خ

می‌خارد

یک روز کتابی می‌نویسم با عنوان «ذهنم می‌خارد» یا «مغزم می‌خارد» . اولی کمی فلسفی‌ست و به شناسنامه‌ی من نمی‌خورد. دومی هم کمی طنز است و با اخلاق گند من سازگار نیست. تازه «خارش» در ادبیات ما کمی بار اروتیک دارد و حتما ممیزی یک خاکی به سرش می‌ریزد. چه کاریست اصلا نوشتن کتابی که انتخاب اسمش برایم معضلی‌ست! منصرف شدم .

چرا بچه‌ ها بد‌ زبان می شوند؟

چرا بچه ها بدزبان می شوند؟ بدزبانی و فحش دادن فقط از طریق آموزش و مواجه شدن با این اتفاق در کودکان ایجاد می‌شود. یعنی فرزند شما در موقعیت بدزبانی قرار گرفته و استفاده از لغات و کلمات زشت یا انواع و اقسام فحش‌ها را از زبان فرد دیگری آموخته است. موقعیت بدزبانی می‌تواند شامل یک سریال تلویزیونی باشد که مناسب پدر و مادر است نه کودک یا اینکه ممکن است دوستی در مهد این کار را انجام داده و ... البته بدزبانی فقط شامل فحش دادن نمی‌شود و مواردی مثل صدا زدن بزرگترها با اسم کوچک، تهدید کردن، طعنه زدن، گستاخی و فریاد زدن به جای آرام صحبت کردن را هم باید در گروه بدزبانی قرار داد. 1 - الگوی خوبی باشید اگر دوست ندارید فرزندتان با فریاد حرف بزند خودتان هم نباید در برابر او و دیگران، چنین رفتاری داشته باشید. به جای اینکه هر بار وقتی کسی چیزی به فرزندتان می‌دهد به او بگویید: «یادت رفت تشکر کنی»، خودتان الگوی این رفتار پسندیده برای بچه باشید. وقتی کار کوچکی برایتان انجام می‌دهد از او تشکر کنید یا اگر می‌خواهید دختر یا پسر کوچولو استفاده از کلمه جادویی لطفا را یاد بگیرد، خودتان آنقدر این کلمه را در صحبت