رد شدن به محتوای اصلی

قیمه یا قورمه سبزی

اگه سبزی و گوشت و لوبیا داری توی دیگت می ریزی ظهر هم باید قرمه سبزی بخوری، اگه ظهر در دیگ رو برداشتی و دیدی اون تو قیمه است بدون که صبح توش لپه و گوشت و رب ریخته ان.یه خونه مرتب و تمیز داره بهت می گه که حداقل یک نفر آدم باانضباط توی این خونه پیدا می شه، شاید هم همه شون همینطورن. وقتی از خوندن ترجمه یه داستان ادبی لذت می بری و راضی هستی معلومه که مترجم زبان و فرهنگ هر دو زبان مبدا و مقصد رو خوب می دونسته و خودش هم قلم خوبی داشته... همه اینها خیلی واضحه نه؟ اینقدر که اصلا گفتن نداره. هر علتی معلولی داره و هر معلولی علتی. یه نگاه به جامعه مون بکنیم، به گرفتاریها و مشکلاتی که داریم، به مسائلی که صبح تا شب درگیرشونیم. پس چرا من ایرونی فکر می کنم آدم خوبی هستم؟ اگه من خوبم، تو خوبی، اون یکی خوبه... پس این جامعه که حاصل جمع من و تو و اوست چرا خوب نیست؟ مگه اینکه بگی خیلی هم جامعه خوبی داریم. ایندفعه که شب توی بارون گیر کردی و تاکسی ها مسیر پونصد تومنی رو هزار ازت استوندن جرئت داری غر بزن. اون وقت من می دونم و تو. یا هزاران مورد مشابه که شاید خودت هم توی خیلی هاش مسئول باشی. غر زندن اینقدر کار راحتیه که نگو. اگه من و تو از چیزی واقعا خسته و بیزاریم، باید یه تکونی به خودمون بدیم و عوضش کنیم، اگه این کار رو نمی کنیم یعنی که الکی داریم غر می زنیم و اونقدرها هم باهاش مشکل نداریم. ولی اگه حال تکون خوردن نداریم هی هم نشینیم غر بزنیم و بگیم لیاقت ما این نیست که، تقصیر بقیه موجودات عالمه! نه خیر لیاقت ما همونه که داریم.

پست‌های معروف از این وبلاگ

سقوط من

 چرا دزدی می‌کنید؟ برای این که همه دزد هستند! چرا رشوه می‌گیری؟ ای بابا همه می‌گیرند چرا من نگیرم! چرا خلاف می‌کنید؟ آدم بی‌خلاف در این کشور پیدا نمی‌شود! چرا عصبی‌اید؟ این جا اعصاب‌ها همه داغون است، چرا رفتارت خشن و بی‌رحمانه است؟ آخه اگر این جا گرگ نباشی، گرگ‌ها پاره‌ات می‌کنند! چرا چند شریک جنسی دارید؟ این‌جا همه این‌طوری هستند! اگر نخواهی بشوید رسوا هم رنگ جماعت شو. با این تفکر هر کسی خودش را پشت دیگری پنهان می‌کند. «من بودن» هر فردی فراموش و یا ناپدید می‌شود و افراد همانند هرکس دیگری می‌شود. من مجموعه‌ای از دیگران و زندگی من تابع خودم نیست. دراین شرایط هویت و ویژگی شخصی افراد از بین می‌رود و انسان از خود بیگانه می‌شوند. افراد چهره خود را از یاد می‌برند و بی‌چهره و یا هزار چهره می‌شوند. انسان‌های یک جامعه همه مثل هم و هیچ‌کس همانند خودش نیست. شخصیت‌ها افراد بجای هویت دیگری ظاهر می‌شوند و اصول و «وجدان‌شان» را زیر پا له می‌کنند. مثلا وکیل  و قاضی، دزد می‌شوند، جراح، قصابی می‌کند، معتمدان، هرزه‌گر و بی‌سوادن، هنرمند و سیاست‌مداران کلاش می‌شوند. یکی مثل بقیه شدن و یا پشت دیگران پنهان

عشق پدیده‌ای حس کردنی است نه فکر کردنی

ادم‌ها عاشق ما نمی‌‌شوند، آدم‌ها جذب ما می‌‌شوند... در لحظه‌ای حساس حرف‌هایی‌ را می‌‌زنیم که شخصی‌ نیاز به شنیدنش داشته در یک لحظه‌ی حساس طوری رفتار می‌‌کنیم که شخص احساس می‌‌کند تمام عمر در انتظار کسی‌ مثل ما بوده در یک لحظه‌ی حساس حضور ما، وجودِ شخص را طوری کامل می‌‌کند که فکر می‌کند حسی که دارد نامی‌ جز عشق ندارد آدم‌ها فکر می‌‌کنند که عاشق شده‌اند آدم‌ها فکر می‌‌کنند بدون وجود ما حتی یک روز دوام نمی‌‌آورند آدم‌ها فکر می‌‌کنند مکمل خود را یافته‌اند آدم‌ها زیاد فکر می‌‌کنند آدم‌ها در واقع مجذوب ما می‌شوند و پس از مدتی‌ که جذابیت ما برایشان عادی شد، متوجه می‌‌شوند که چقدر جایِ عشق در زندگی‌‌شان خالیست می‌‌فهمند در جستجوی عشق‌های واقعی‌ باید ما را ترک کنند تمامِ حرفِ من اینست که کاش آدم‌ها یاد بگیرند که "عشق پدیده‌ای حس کردنی است نه فکر کردنی" و کاش بفهمند که بعد از رفتنشان، عشقی‌ را که فکر می‌کرده‌اند دارند چه می‌کند با کسانی‌ که حس میکرده‌اند این عشق واقعی‌‌ست؟

احسنت

احسنت شما هر چقدر هم از رژیم جمهوری اسلامی و این آخوندا بدت بیاد، این واقعیت رو نمی‌تونی‌ کتمان کنی‌ که اینها واقعا در قدرت داری و خر کردن مردم همتا ندارن. این انتخابات یکی‌ از عجیبترین و زیباترین نمونه بازی دادن مردم بود که من فکر نمیکنم سیاست‌مدار‌های هیچ کشور دیگه‌ای بتونن از پسش بر بیان. یک انتخابات فرمایشی که تمامی‌ کاندیداها دستچین شده شخص رهبر هستن. انتخاب شدن یک مأمور امنیتی رژیم که مستقیماً در سرکوب مردم دست داشته. خوشحالی مردم که ما به شخص مورد نظر رهبر رای ندادیم و این انتخابات دهان کجی به خامنه‌ای بود! مثل یک جوک بی‌مزه میمونه که فقط کسی‌ که داره میگه می‌خنده. واقعا که احسنت به اون آخوند مرده خوری که ۳۹ساله قدرت دستشه و حسابی‌ داره سواری‌ میکشه!