جنگیدن با بزدلا [حتی دوستی باهاشون] همیشه مثل تخته بازی کردن با آدمای ناشی میمونه
احتمال باختنت هزار برابر میشه، چون انقدر حماقتشون رو بهت میچسبونن که تو شمشیرتو تو شیکم خودت فرو میکنی !
گاهی وقتا آدم باید شروع کنه به رد کردن چیزایی که برای زندگیش زیادی هستند. چون دست و پا گیرن. مثلا شب بذاریم جلو در تا هرکی لازمش داشت بیاد بیسر و صدا با خود ببرد و من هرچی فکر کردم دیدم فقط خودم رو دارم که بذارم جلو در .