رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

‏۱۰ نکته برای پسران درباره‌ خشونت جنسی.

از آن‌جا که ۴۴درصد قربانیان تجاوز کمتر از ۱۸ سال سن دارند، گفتگوی صادقانه و دقیق درباره‌ تجاوز به بخشی اساسی از ایجاد دنیایی امن‌تر برای کودکان تبدیل شده است. ما اغلب درباره موضوعاتی چون امنیت و جلوگیری از تجاوز با دختران‌مان صحبت می‌کنیم، اما آیا چنین موضوعات مهمی را با پسران‌مان نیز مطرح می‌کنیم؟ در چه مرحله‌ای باید به این شناخت برسیم که پسران ما نیز می‌توانند قربانیان بالقوه‌ای برای تجاوز باشند؟ کی می‌خواهیم از گذاشتن بار مسئولیت «مورد تجاوز قرار نگرفتن» بر دوش دختران‌مان دست برداریم، و اصرار کردن به پسران‌مان برای تجاوز نکردن به دیگران را آغاز کنیم؟ چه زمانی می‌خواهیم این موضوع را درک کنیم که سکوت و فرارمان از این گفتگوهای دشوار در واقع به فضای شرم و هم‌دستی در جرم کمک می‌کند؟ واقعیت این است که پسران ما نیز می‌توانند قربانی تجاوز باشند. آن‌ها همچنین می‌توانند شاهد تجاوز، معتمد، یا متجاوز باشند. متجاوزان نیز دوستانی دارند و فرزند کسی هستند. خیلی راحت‌ است اگر تصور کنیم تمام متجاوزان افرادی ضد اجتماع یا بخشی کوچک از جمعیت انسان‌ها هستند. اما اطلاعات انبوه و آمارهایی که در اختیار

همین‌طوری که هستی

کسی را دارید که با شنیدن نامش قلب‌تان می‌دود و با فکر کردن به لبخندش نور به دنیای‌تان پاشیده می‌شود؟ کسیکه حتی یک روز ندیدنش لحظه‌هایتان را بیهوده و تلخ و طاقت فرسا می‌کند؟ تصور کنید این عزیز محبوب موهایش خاکستری شده، وقتی می‌خندد چند هاشور عمیق فاصله چشم‌ها و گونه‌هایش را نقاشی می‌کند. فکر کنید چند دقیقه طول می‌کشد تا فاصله اتاق و آشپزخانه را بپیماید و با هن هن و خس خس شیر آب را باز کند و بساط کتری و چای را راه بیندازد. دم دستش پر از قرص‌ها و داروهای مختلف است و بدنش فرتوت و پر از رگ‌های برجسته و لکه‌های تیره و روشن است. یک لحظه با چشم‌های بسته، با همین جزییات بیاوریدش توی تاریکی پشت پلک‌های بسته‌تان. چه حسی به او دارید؟ از تصور این لحظه چه حالی می‌شوید؟ اگر از رسیدن چنین لحظه‌هایی کنار او غرق لذت نمی‌شوید اگر هرگز به مخیله‌تان چنین روزگارانی نرسیده است یا حتی اگر چنین تصویری شما را می‌آزارد کمی راجع به مفهوم جمله‌تان وقت گفتن دوستت دارم فکر کنید شاید هم باید جمله‌تان را به «فعلا دوستت دارم» تغییر بدهید. می‌شود هم زیرکانه گفت «عزیزم من تورو همین طوری که هستی دوست دارم» شاید هم تقصیر ز

مع الاسف

وقتی خودمون رو محدود به یه چهارچوب میکنیم وقتی برای نوشتن، برای خودمون یه قالب ثابت تعیین میکنیم برای اینکه اون قالب رو به ابتذال نکشونیم تنها یک راه داریم کم بنویسیم کم بنویسیم و بیشتر مطالعه و فکر کنیم تا از مضمون کم نیاریم نگیم الان فالوئرامون منتظر ما هستن تا یه نوت بزنیم و بدتر اینکه، فالوئر ها با تشویق های به جا و بی جا، مارو جهت بدن به این سمت که همین رویه رو ادامه بدیم و بس. اینجا ما رسما به یک فاحشه ی نوشتاری بدل میشیم. طوری که فقط به رضایت مشتری(فالوئر) فکر میکنیم. و نه اینکه اصلا راه رو درست میریم یا نه؟ توانایی اینکار رو داریم یا نه؟ مع الاسف این رویه ادامه داره طوری که دیگه میشه رفت زیر خیلی نوشته ها نوشت: فلانی قبول کن دیگه کم کم داری گند میزنی.

مردن مردن است دیگر

 نمی‌دانم چه فرقی می‌کند این که امسال مرده باشی یا ده سال قبل یا حتا ده سال بعد. مردن مردن است و مرده هم مرده . کهنه و نو ندارد که! مرگ نه شراب است که هفت ساله اش بهتر باشد. نه بنایی تاریخی که قدیمی بودنش اعتباری بیشتر ایجاد کند. باز نمی‌دانم چرا باید دل‌خوش باشم به این که نامم را به نکویی برند یا نبرند. پس از مرگم. پس از نبودنم. وقتی کسی قدرم را نمی‌داند تا هستم. آقا_خانم سنگ، سنگ است به خدا! آخر بوسه می‌خواهد چکار؟ وقتی کسی بر رخم بوسه‌ای نمی‌نشاند و به عشقم نمی‌خواند. و می‌شکند. می‌شکند و می‌شکند شیشه دلم را و قدرش را و قدرش را و قدرش را نمی‌داند.

حکایت

روزی شیخ شهر سومپاتزو به مریدان همی   حکایتی نقل فرمودند که؛ روزگارانی بنده‌ای از بندگان خدا که یکی دیگر از بندگان خدا را دوست همی داشت، رو به آن بنده‌ی خدای دومی کرد و گفت؛ ممکن است بعدها وقتی با تو هستم، کسی دیگر را از تو دوست‌تر بدارم! دومی به اولی گفت؛ چرا؟ اولی به دومی عرضه داشت؛ چون همی شاید دیگه! دومی به اولی گفت؛ زکی؛ این چگونه دوست داشتنی است سست بنیاد و همی لنگ در آسمان؟ این چگونه بی‌اخلاقی و بی‌ثباتی‌ست در مهر ورزی‌ست که از کنونش فردایش شبیه شوشول فرنود است؟ پاسخ داد: خب دیگه. هرمون‌های قوی‌تر و برازندگی! دومی به اولی گفت: لامصب این مال و بر رو و ریش و این‌ها چه می‌کند؟ اولی به دومی: می‌کند دیگر. اصلا کنیزی‌اش را خواهم کرد دمادم و می‌شوم همان کشتزاری که مرد هرگونه خواست بر او وارد شود. اصلا شخم بزند. گاو آهن بی‌اندازد و زیر و رو کند مرا. دکی! دومی به اولی: زکی! مریدان که خیره و با دهان‌ها گشاد به شیخ می‌نگریستند و منتظر ادامه‌ی ماوقع بودند ناگهان با تشر شیخ روبرو شدند که : ها؟ چتان است مثل بز مرا نگاه می‌کنید؟ مریدان گفتند: باقیش چی پس یا شیخ؟ گفت همین بس نبود. آدم

خود دوستی

در باب خود دوستی : وقتی از خودخواهی حرف می‌زنیم، از آن به عنوان یک صفت بد یاد می‌کنیم: خودخواهی را تک‌روی و فردگرایی می‌دانیم، نوعی ولع یا عطش ِ نیرومندِ تحمیل خود به دیگران که از آن‌ها می‌دزدد و ارزش‌های‌شان را از ایشان می‌گیرد؛ می‌توان آن را بیمارگونه نامید، خودخواهی به معنای خودپرستی. ولی خودخواهی ِ دیگری هم هست که مقدس و آسمانی‌ست، ولی همه‌کس آن را درک نمی‌کند؛ این عقیده از آغاز قرون وسطی در میان ما مُرده است. ما معتقدیم وقتی کسی در خود فرومی‌رود، وقتی اجازه نمی‌دهد دیگر مردمان از او استفاده کنند، بیمار شده یا به شدت خودپرست و از خود راضی است. این برداشت از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که مسیحیتِ متأخر به نخستین آموزه‌های مسیح باور دارد: «همسایه‌ات را دوست بدار» و به آموزه‌ی راستین مسیح که گفته «همسایه‌ات را مانند خودت دوست بدار» هیچ اشاره‌ای نمی‌کند. ولی اگر خودتان را دوست نداشته باشید، چطور می‌توانید دیگری را دوست بدارید؟ کاسه‌ی گدایی‌تان را نزد او می‌برید و او چاره‌ای جز بخشیدن ندارد. در حالی که اگر خود را دوست بدارید، غنی و مهربان می‌شوید و چنان از این ثروت لبریز می‌گردید که می‌

خیانت

حالا فکر کرده ایددرصدِ خیانت‌پذیری شما چقدر است؟ یعنی پیرامون‌تان چند نفر هستند که می‌توانند به شما خیانت کنند وشما تحمل کنید؟ اصولا خیانت‌خورتان ملس شده است؟ از نمره صد، به میزان خیانت‌پذیری خودتان، چند می‌دهید؟ ..هر چه نمره بالاتری بدهید آدم مهمتر وپوست کلفت تری هستید..حالا اینکه این مهم بودنتان اصولا چیز خوبیست یا نه و مثل هزار چیز دیگر این زندگی اصلا بدرد میخورد یانه..زیاد اهمیت ندارد و فعلا موضوع بحث ما نیست ...خب بر عکس.. تا حالا کلاهتان را قاضی کرده اید که درصد خیانت کردنتان چطور است.؟ توانسته اید به وجدان درد بعد از ارتکابش راحت فائق شوید ؟ و اصولا تا کجای کار و پای کدام منافع حاضرید به اطرافیانتان خیانت کنید...به این یکی نمیگویم نمره بدهید چون میدانم هرچقدر که با انصاف و وارسته باشید بازهم نمره واقعی را به خودتان نمیدهید اگر هم بدهید از صد..صد وبیست میدهید چون یک توجیه من درآوردی برایش پیش خودتان ساخته اید.تا خودتان را با آن قانع کنید.. تازه اگر اصل موضوع را منکر نشوید.!! میدانید ..داشتم به این فکر میکردم که در دنیا خیانت تنها چیزیست که نسبی نیست یعنی کم و زیاد ش فرقی ندارد مث