رد شدن به محتوای اصلی

اعدام بازی نیست

به تازگی گروهی از وبلاگ‌نویسان در آستانه روز مبارزه با اعدام یک بازی وبلاگی به راه انداخته‌اند. این ایده که با پیشنهاد وبلاگ «غرش» شکل گرفته است جایی اشاره دارد: «‌چند روزی است که در فکر هستم برای دهم اکتبر روز جهانی اقدام علیه اعدام چه کاری می‌توان انجام داد که هم تاثیرگذار باشد و هم آن‌که کاری باشد درخور این روز و مناسبت.»

اِعدام نوعی کيفر و مجازات و به عبارتی دیگر اشد مجازات است. اين کيفر یکی از موارد پیش بینی شده در قانون بسیاری کشورهاست که در آن به حکم قانون و بر اساس حکم دادگاه -عمومی، جنایی، نظامی و غیره- حيات يک انسان سلب می‌شود . قربانیان جرم‌های خصوصی.این دسته از قربانیان شامل افرادی هستند که به دلیل اتهام به ارتکاب اعمال خلاف قانون علیه سایر اشخاص محکوم به اعدام شده‌اند. این اتهام‌ها دامنه وسیعی را دربر می‌گیرد و از کشوری به کشور دیگر (گاه ایالت به ایالت دیگر) متفاوت است. برای مثال: کشتن انسان به عمد، رابطه جنسی خارج از حدودی که قانون تعیین می‌کند و غیره.

نخست: اعمال خشونت توسط دولت و قانون،ارج و ارزش قانون را هم‌سطح اعدام شوندگان می‌کند و دولت نیز همانند وی و یا بدتر از او عمل می‌کند.
دوم: دولت مکلف به حفظ جان همهٔ افراد از جمله متهمان است و قتل توسط قانون پذیرفتنی نیست.
سوم: زمینه‌های اجتماعی که منجر به اعمال جرم شده‌است مجازات نمی‌شوند.

قربانیان جرم‌های عمومی یا عقیدتی
.این دسته شامل کسانی است که به جهت طرز تفکرشان (که با منافع قانون‌گذاران مغایرت داشته باشد) و عمل در راستای آن به اعدام محکوم می‌شوند. عناوین مجرمانه‌یی مانند: خیانت به کشور، کفرگویی و جاسوسی.


فرد محکوم هم جزیی از جامعه‌است و دیدگاه وی باید توسط قانون محافظت شود.
منافع جامعه از دیدگاه محکوم می‌تواند متفاوت باشد.
انسان‌ها جامعه را تشکیل می‌دهند و کسی مجبور به عمل به باورهای جامعه نیست .

پست‌های معروف از این وبلاگ

سقوط من

 چرا دزدی می‌کنید؟ برای این که همه دزد هستند! چرا رشوه می‌گیری؟ ای بابا همه می‌گیرند چرا من نگیرم! چرا خلاف می‌کنید؟ آدم بی‌خلاف در این کشور پیدا نمی‌شود! چرا عصبی‌اید؟ این جا اعصاب‌ها همه داغون است، چرا رفتارت خشن و بی‌رحمانه است؟ آخه اگر این جا گرگ نباشی، گرگ‌ها پاره‌ات می‌کنند! چرا چند شریک جنسی دارید؟ این‌جا همه این‌طوری هستند! اگر نخواهی بشوید رسوا هم رنگ جماعت شو. با این تفکر هر کسی خودش را پشت دیگری پنهان می‌کند. «من بودن» هر فردی فراموش و یا ناپدید می‌شود و افراد همانند هرکس دیگری می‌شود. من مجموعه‌ای از دیگران و زندگی من تابع خودم نیست. دراین شرایط هویت و ویژگی شخصی افراد از بین می‌رود و انسان از خود بیگانه می‌شوند. افراد چهره خود را از یاد می‌برند و بی‌چهره و یا هزار چهره می‌شوند. انسان‌های یک جامعه همه مثل هم و هیچ‌کس همانند خودش نیست. شخصیت‌ها افراد بجای هویت دیگری ظاهر می‌شوند و اصول و «وجدان‌شان» را زیر پا له می‌کنند. مثلا وکیل  و قاضی، دزد می‌شوند، جراح، قصابی می‌کند، معتمدان، هرزه‌گر و بی‌سوادن، هنرمند و سیاست‌مداران کلاش می‌شوند. یکی مثل بقیه شدن و یا پشت دیگر...

بفرمائید «من»

گاهی وقتا آدم باید شروع کنه به رد کردن چیزایی که برای زندگیش زیادی هستند. چون دست و پا گیرن. مثلا شب بذاریم جلو در تا هرکی لازمش داشت بیاد بی‌سر و صدا با خود ببرد و من هرچی فکر کردم دیدم فقط خودم رو دارم که بذارم جلو در .
  میکائیل لبخندی تصنعی به لب زد، بطری شراب را از خدا گرفت، خوشامدی گفت و او را به داخل دعوت کرد. اسماعیل و راحیل با صدای شیپور اسرافیل که تا سر کوچه می‌آمد، گرم گرفته بودند. میکائیل به آشپزخانه رفت، زیر لب غرولندی کرد و رو به نکیر گفت: ¶ – خبرش، شراب آورده باز. ¶ نکیر که هول کرده بود، آرام گفت: ¶ – نگو، می‌دونه. ¶ – به جهنم که می‌دونه. خونه‌ی اسرافیل که می‌ره، پری و ققنوس و هما می‌بره، نوبت ما که می‌رسه می‌شه شراب و کیک و بستنی و کوفت. ¶ – به هر حال اول سجده کرد. ¶ میکائیل برای لحظه‌ای می‌خواست اسرافیل را خایه‌مال بخواند که پشیمان شد. البته فرقی هم نکرد، خدا فهمید. میکائیل گفت: ¶ – گاییده‌ها. پرایوسی نداریم تو این خراب‌شده. ¶ خدا خسته و بی‌رمق، گیلاس‌های شراب را یکی‌یکی سر می‌کشید، به رقص مضحک راحیل می‌نگریست و خودش را بابت مخلوقاتش ملامت می‌کرد.